تا به حال فکر کردهایم که چطور میتوانیم رنگ ها در انگلیسی را توصیف کنیم؟ مثلا وقتی به یک فروشگاه لباس میرویم و میخواهیم رنگ دقیق لباسی را توضیح دهیم، اما اسم آن را به انگلیسی بلد نیستیم. دانستن نام رنگ ها در انگلیسی فقط برای خرید لباس کاربرد ندارد، بلکه در مکالمات روزمره، توصیف اشیا و درک بهتر جملات انگلیسی هم به ما کمک میکند. رنگها یکی از پرکاربردترین کلمات در هر زبانی هستند و در طبیعت، مد، طراحی، احساسات و حتی علائم هشداردهنده استفاده میشوند. یادگیری رنگها کمک میکند که بهتر ارتباط برقرار کنیم و توصیفهای دقیقتری داشته باشیم.
جدول رنگ ها در انگلیسی با ترجمه فارسی و تلفظ
رنگها بخش مهمی از مکالمات روزمره هستند و دانستن نام آنها میتواند در خرید لباس، انتخاب دکوراسیون، توصیف محیط و درک بهتر مکالمات انگلیسی مفید باشد. برای یادگیری بهتر، در ادامه ۳۵ رنگ اصلی را همراه با ترجمه فارسی و تلفظ بررسی میکنیم تا بتوانیم آنها را راحتتر به خاطر بسپاریم و در مکالمات خود استفاده کنیم.
رنگ به انگلیسی | ترجمه فارسی | تلفظ |
White | سفید | /waɪt/ |
Yellow | زرد | /ˈjɛloʊ/ |
Blue | آبی | /bluː/ |
Red | قرمز | /rɛd/ |
Green | سبز | /ɡriːn/ |
Black | مشکی | /blæk/ |
Brown | قهوهای | /braʊn/ |
Azure | لاجوردی | /ˈæʒər/ |
Ivory | استخوانی | /ˈaɪvəri/ |
Teal | سبزآبی | /tiːl/ |
Silver | نقرهای | /ˈsɪlvər/ |
Purple | بنفش | /ˈpɜːrpl/ |
Navy Blue | سرمهای | /ˈneɪvi bluː/ |
Pea Green | سبز نخودی | /piː ɡriːn/ |
Gray | خاکستری | /ɡreɪ/ |
Orange | نارنجی | /ˈɔːrɪndʒ/ |
Maroon | عنابی | /məˈruːn/ |
Charcoal | زغالی | /ˈʧɑrˌkoʊl/ |
Aquamarine | سبز یشمی | /ˌækwəˌmʌˈriːn/ |
Coral | مرجانی | /ˈkɔːrəl/ |
Fuchsia | سرخابی | /ˈfjuːʃə/ |
Lime | سبز لیمویی | /laɪm/ |
Crimson | زرشکی | /ˈkrɪmzn/ |
Khaki | خاکی | /ˈkɑːki/ |
Hot Pink | صورتی تند | /hɒt pɪŋk/ |
Magenta | ارغوانی | /məˈdʒɛntə/ |
Golden | طلایی | /ˈɡoʊldən/ |
Plum | آلویی | /plʌm/ |
Olive | زیتونی | /ˈɒlɪv/ |
Cyan | فیروزهای | /ˈsaɪən/ |
Sky Blue | آبی آسمانی | /skaɪ bluː/ |
Indigo | نیلی | /ˈɪndɪɡoʊ/ |
Violet | بنفش تیره | /ˈvaɪəlɪt/ |
Salmon | سالمونی | /ˈsæmən/ |
Lavender | اسطوخودوسی | /ˈlævəndər/ |
دستهبندی رنگ ها در انگلیسی بر اساس نوع و کاربرد
رنگ ها در انگلیسی به سه دسته اصلی رنگهای اصلی، رنگهای فرعی و رنگهای ترکیبی و خاص تقسیم میشوند. شناخت این دستهبندی به ما کمک میکند که در مکالمات روزمره، طراحی، مد و انتخاب رنگها راحتتر عمل کنیم.

بیشتر بخوانید: 313 صفت انگلیسی کاربردی
رنگهای اصلی (Primary Colors)
رنگهای اصلی شامل قرمز (Red)، آبی (Blue) و زرد (Yellow) هستند. این رنگها پایهایترین رنگها محسوب میشوند و از ترکیب آنها رنگهای دیگر ایجاد میشود. هیچ رنگی نمیتواند با ترکیب سایر رنگها، رنگهای اصلی را ایجاد کند.
مثالها:
- The sky is blue on a sunny day. (آسمان در یک روز آفتابی آبی است.)
- She wore a bright red dress to the party. (او یک لباس قرمز روشن برای مهمانی پوشید.)
- I painted my bedroom yellow to make it look cheerful. (اتاقم را زرد رنگ کردم تا شادتر به نظر برسد.)
رنگهای فرعی (Secondary Colors)
رنگهای فرعی از ترکیب دو رنگ اصلی ایجاد میشوند. این رنگها شامل سبز (Green)، نارنجی (Orange) و بنفش (Purple) هستند.
ترکیب رنگها:
- آبی + زرد = سبز (Green)
- زرد + قرمز = نارنجی (Orange)
- آبی + قرمز = بنفش (Purple)
مثالها:
- The leaves turn orange in autumn. (برگها در پاییز نارنجی میشوند.)
- She loves wearing green sweaters in winter. (او عاشق پوشیدن پلیورهای سبز در زمستان است.)
- The flowers in her garden are mostly purple. (گلهای باغ او بیشتر بنفش هستند.)
رنگهای ترکیبی و خاص (Tertiary Colors)
رنگهای ترکیبی یا درجه سوم از ترکیب یک رنگ اصلی با یک رنگ فرعی به دست میآیند. این رنگها شامل فیروزهای (Teal)، ارغوانی (Magenta)، زیتونی (Olive) و بسیاری دیگر هستند که برای توصیف دقیقتر اشیا و محیطها استفاده میشوند.
ترکیب رنگها:
- آبی + سبز = فیروزهای (Teal)
- قرمز + بنفش = ارغوانی (Magenta)
- زرد + سبز = زیتونی (Olive)
مثالها:
- The ocean looks beautiful in a shade of teal. (اقیانوس در سایهای از رنگ فیروزهای زیبا به نظر میرسد.)
- She painted her nails in a magenta color. (او ناخنهایش را با رنگ ارغوانی رنگ کرد.)
- He bought an olive-colored jacket for the winter. (او یک کت زیتونی برای زمستان خرید.)

بیشتر بخوانید: سلام و احوالپرسی در انگلیسی
اصطلاحات پرکاربرد درباره رنگ ها در انگلیسی
رنگ ها در انگلیسی فقط برای توصیف اشیا نیستند، بلکه در بیان احساسات، حالات روحی و ویژگیهای شخصیتی هم استفاده میشوند. بسیاری از اصطلاحات پرکاربرد در انگلیسی از رنگها الهام گرفتهاند. دانستن این اصطلاحات به ما کمک میکند که مکالمات را بهتر درک کنیم و طبیعیتر صحبت کنیم. مثلا، وقتی کسی میگوید “I feel blue” به این معنی نیست که او واقعا آبی شده است، بلکه نشان میدهد که احساس غم و ناراحتی دارد. در ادامه، چند اصطلاح رنگی پرکاربرد را همراه با معنی و مثال بررسی میکنیم.
- Out of the blue
- معنی: اتفاقی که ناگهانی و غیرمنتظره رخ دهد
- مثال: The news of their engagement came out of the blue. (خبر نامزدی آنها کاملاً غیرمنتظره بود.)
- Once in a blue moon
- معنی: چیزی که خیلی کم اتفاق میافتد
- مثال: I only see my cousin once in a blue moon. (من فقط هر از گاهی پسرعمویم را میبینم.)
- Red flag
- معنی: نشانهای از مشکل و خطر
- مثال: His constant lying was a red flag in our relationship. (دروغگوییهای مداوم او یک هشدار جدی در رابطهمان بود.)
- Caught red-handed
- معنی: هنگام انجام کار خلاف گیر افتادن
- مثال: The thief was caught red-handed while stealing a car. (دزد هنگام دزدیدن ماشین دستگیر شد.)
- Green with envy
- معنی: حسادت زیاد
- مثال: She was green with envy when she saw my new car. (وقتی ماشین جدیدم را دید، از حسادت سبز شد.)
- Give the green light
- معنی: اجازه دادن یا تأیید انجام کاری
- مثال: The manager gave us the green light to start the project. (مدیر به ما اجازه داد که پروژه را شروع کنیم.)
- Feeling blue
- معنی: احساس غم و ناراحتی داشتن
- مثال: He’s been feeling blue since his dog passed away. (او از وقتی سگش مرده، احساس ناراحتی میکند.)
- Black and white
- معنی: چیزی که کاملاً واضح و مشخص است
- مثال: The rules are black and white – no exceptions. (قوانین کاملاً واضح و مشخص هستند – هیچ استثنایی وجود ندارد.)
- In the red
- معنی: داشتن بدهی و وضعیت مالی بد
- مثال: After the pandemic, many businesses were in the red. (پس از همهگیری، بسیاری از کسبوکارها دچار مشکلات مالی شدند.)
- White lie
- معنی: دروغ کوچک و بیضرری که برای ناراحت نکردن کسی گفته میشود
- مثال: I told my friend a white lie about her dress to make her feel better. (برای اینکه دوستم احساس بهتری داشته باشد، درباره لباسش یک دروغ مصلحتی گفتم.)
استفاده از این اصطلاحات کمک میکند که مکالمات ما طبیعیتر و روانتر شوند و جملاتمان مثل افراد بومی انگلیسیزبان واقعی به نظر برسند.

بیشتر بخوانید: گفتن و نوشتن تاریخ در انگلیسی
نکات مهم در استفاده از رنگ ها در انگلیسی
در انگلیسی، رنگها فقط برای توصیف اشیا استفاده نمیشوند، بلکه احساسات را هم نشان میدهند. مثلا قرمز نشانه عشق یا عصبانیت است. زرد حس خوشبینی و شادی را منتقل میکند. خاکستری معمولاً غم یا بیاحساسی را نشان میدهد. رنگها در طراحی و تبلیغات هم مهم هستند. مثلا آبی حس اعتماد را القا میکند، به همین دلیل برندهای زیادی از آن استفاده میکنند.
سخن پایانی
در پایان باید گفت؛ برای اینکه رنگها را بهتر یاد بگیریم، میتوانیم از فلش کارت، تصاویر رنگی، تمرین مکالمه و خواندن مقالات ساده استفاده کنیم. همچنین، میتوانیم در زندگی روزمره، رنگ لباسها یا وسایل اطرافمان را به انگلیسی بگوییم تا آنها را بهتر به یاد بسپاریم. اگر به دنبال روشهای ساده و کاربردی برای یادگیری زبان انگلیسی هستیم، نوین ری میتواند با مطالب آموزشی جذاب، مسیر یادگیری را برای ما آسانتر کند.
سؤالات متداول
۱. تفاوت بین “Gray” و “Grey” چیست؟
“Gray” در انگلیسی آمریکایی استفاده میشود، در حالی که “Grey” در انگلیسی بریتانیایی رایج است. از نظر معنی، هر دو به یک رنگ اشاره دارند.
۲. چگونه میتوان رنگ ها در انگلیسی بهتر یاد گرفت؟
بهترین روش برای یادگیری رنگها، استفاده از آنها در جملات، تماشای ویدیوهای آموزشی و تمرین از طریق بازیهای مرتبط با رنگها است.
۳. چه رنگهایی در طراحی گرافیکی پرکاربرد هستند؟
رنگهای آبی، قرمز و زرد به عنوان رنگهای اصلی بیشترین کاربرد را دارند، اما رنگهای ترکیبی مانند سبز نعنایی، خاکستری ذغالی و مرجانی نیز در طراحی مدرن محبوب هستند.